شبه علم چیست؟
برگردان: داریوش رهازاد
بازآورد از : رادیو زمانه | انديشه زمانه | مقالات | شبه علم چیست؟
مترجم: مقولهٔ شِبه علم یا دانشنما (Pseudoscience) از جمله مسائل مهمی است که شناخت آن هم در سطح آکادمیک و هم به صورت غیر آکادمیک برای عموم مردمی که میخواهند تصمیمهای درست و برپایهٔ مدارک علمی بگیرند مفید است. این مقاله به صورت مختصر و مفید به معرفی روش علمی و «اندیشه انتقادی» در بطن علم، و راه شناخت شبه علم از علم واقعی میپردازد. این نوشتار میتواند در کنار و به عنوان مکملی برای مقالهٔ «نیاز به شکگرایی» خوانده شود. برای مخاطبان غیرآشنا به بحثهای مرتبط، مثالها یا توضیحهای کوتاهی به بعضی از بخشها اضافه شده است.
شِبه علم، نظریه یا فرآیندی کاذب است که لباس علم پوشیده است زیرا به خودی خود نمیتواند اعتباری کسب کند. هواداران شبه علم اغلب آن را به عنوان علم حاشیهای یا جایگزین آن قلمداد میکنند. معمولاً مهمترین نقص شبه علم این است که آزمایشهای کنترلشده، نتیجهگیری و تفسیرهای بخردانهای از آزمایشها آن را پشتیبانی نمیکنند. به عبارت دیگر، شبه علم روش علمی را تاب نمیآورد. این در حالی است که روش علمی پایهٔ علوم طبیعی، و سبب پیشرفت آنهاست.
البته دستیابی به شناخت علمی هم گاهی مستلزم داشتن شهود مستقیم و یا کار حدسی است. آزمایشها همیشه به طور بسنده یک نظریه را تأیید نمیکنند. نتایج آزمایش میتوانند نادرست تفسیر شوند و یا حتی از پایه نادرست باشند. اما در علمِ معتبر، این مشکلات اغلب در وهلهٔ نخست رفع شدنی هستند، و حتی اگر خطاهای آزمایش را خود پژوهشگر نیابد، بررسیهای انتقادی و مداوم جامعهٔ علمی متخصصان آن رشته سرانجام به کشف و رفع خطا منجر میشود. اندیشه انتقادی یکی از بنیانهای علم است.
برخی انواع شبه علم
نمونههای مستند بسیاری وجود داشته که تعبیرهای نادرست نخستین در جامعهٔ علمی گسترش یافته و فرآیندی که در بالا به آن اشاره شده به تاخیر افتاده است. این روند منجر به شکل گیری علوم معیوب گردیده است.
مشهورترین موارد اینچنینی، ادعاهای زودهنگام برخی دانشمندان در مورد اشعههای N، یا در مورد آبزنجیره و همجوشیِ سرد میباشد. اگر پژوهشگرانی که این موارد را اعلام کردند پیش از انتشار عجولانهٔ نتایج خود، منتظر دریافت بررسیهای کارشناسانهٔ دیگر دانشمندان میشدند، ممکن بود از همهٔ این موارد جلوگیری شود. همیشه خطر تکرار چنین رویدادهایی وجود دارد. برای پیشگیری از این مشکل، معتبرترین نشریات علمی از پذیرفتن گزارش ادعاهای بزرگ و قابل توجه که پیشتر به صورت عمومی منتشر شدهاند، خودداری میکنند.
اصطلاح دیگر، علوم جعلی است که برای توصیف نظریههای علمی یا دادههایی به کار میرود که شاید اصل شواهدشان درست باشد؛ اما این شواهد را برای نتیجهگیری نادرست باب میلشان به کار بردهاند. یکی از کاربردهای علم جعلی این است که معمولاً برای تایید یک نظریه مخالف به کار میرود. (مدعی، ظاهراً با اتکا به شواهد درست، نتیجهگیری جعلیای که خودش ساخته را رد میکند و ادعا میکند که نظریه اصلی را رد کرده است)
طیف گستردهای از تبلیغات تجاری هم میتوانند در این طبقهبندی قرار داشته باشند. در این تبلیغها برای فریب و تشویق خریدار از علوم جعلی و شبه علم استفاده میشود. علم اقتصاد جعلی برای تبلیغ شبکههای هرمی، پزشکی جعلی برای تبلیغ یک داروی معجزهآسا، و روانشناسی جعلی برای تبلیغ محصولات دروغین موفقیت و یادگیری مثالهایی از این دست هستند. به خاطر برجسته بودن این موارد، بهتر است که به عنوان علوم فریبنده توصیف شوند.
در پایان، میتوان علوم بد را که شامل همهٔ موارد زیانبار قبلی است معرفی کرد. علم بد اصطلاحاً به ادعایی گفته میشود که ظاهراً علمی و با نیت خیر است؛ ولی در عین حال نادرست، منسوخ یا ناکامل است. مثالی برای آن میتواند توضیحی باشد که طبق آن الکترونها در مدارهایی به دور هسته اتم میچرخند، تصوری که در سال ۱۹۲۰ بیاعتبار شده است. ولی مدل قدیمی آنقدر روشنتر و سادهفهمتر از مدل درستتر جایگزیناش است که نشانی از منسوخ شدنش دیده نمیشود.
«فلان چیز فقط یک نظریه است»
در گفتگوهای عادی و روزمره، واژهٔ «نظریه» حاکی از یک گمان، یک فرض یا یک حدس خشک خالی است. ولی در دانش، این اصطلاح معنی و مفهوم کاملاً معین و محدودشدهای دارد. یک نظریه علمی تلاشی است برای تبیین وجهی از جهان طبیعت بر پایه شواهد و مشاهدات تجربی. این تلاش عموماً بر اساس اصول و علوم معتبر و با هدف توسعهٔ آنها و در یک سیر منطقی و منسجم صورت میگیرد. نظریه ما را قادر میسازد تا پیشبینیهای سودمندی انجام دهیم. همهٔ نظریههای علمی موقتی و در معرض آزمایش و تغییر هستند. هر چه نظریهها رشد کنند و کاملتر شوند، ما را قادر میسازند تا پدیدههای گستردهتر و بیشتری را بفهمیم و پیشبینی کنیم. نمونههایی از این نظریهها، نظریه کوانتوم و نسبیت در علوم فیزیکی و فرگشت (تکامل) در علوم زیستی هستند.
نظریههای علمی در دو گروه جای میگیرند:
نظریههای علمی در دو گروه جای میگیرند:
۱- به دلیل اینکه با مشاهدات جدید سازگار نبودهاند، نادرستیشان اثبات شده است.
۲- همهٔ نظریههای دیگر.
۲- همهٔ نظریههای دیگر.
به بیان دیگر، درستی نظریهها را نمیتوان ثابت کرد ولی همواره این امکان وجود دارد که مشاهدات بیشتر نظریهها را ابطال کنند. نکته مهم این است که نظریهای که اصولاً ابطاپذیر نباشد یا قابلیت رد شدن نداشته باشد، نظریه علمی محسوب نمیشود.
برای نمونه، نظریههایی در مورد طالعبینی را در نظر بگیرید که ادعا میکنند موقعیت ستارگان میتواند روی زندگی افراد تاثیر بگذارد. این ادعاها قابلیت ابطالشدن را ندارد چون پیشبینیهایشان آنقدر مبهم و کلی هستند که نادرستیشان همیشه به این صورت توجیه میشود که بسیاری از تاثیرات گوناگون دیگر به حساب نیامدهاند. به همین ترتیب، غیرممکن است که چیزهایی که به نام «علم خلقت» یا «طراحی هوشمند» نامیده میشوند ابطالپذیر باشند. به این دلیل که هر جایی که این ادعاهای شبهعلمی در توجیه پدیدهها لنگ میزنند، مدعیان به سادگی میگویند که معجزهای روی داده است یا از این دست توجیهها. (کارتون معروف سیدنی هریس این مسئله را به خوبی نشان میدهد. منبع تصویر: دانشکده روانشناسی دانشگاه اوهایو)
چگونه شبه علم را بازشناسیم؟
آزمون یگانهای برای تمییز دادن علم از شبه علم وجود ندارد، ولی از آن جاییکه این دو شاخه بیشتر و بیشتر از یکدیگر فاصله میگیرند، تفاوتهای معینی ظاهر میشود، و این تفاوتها به روشنی در هر رشتهٔ علمی دیده میشود.
برای نمونه، جدول زیر میتواند در مقایسهٔ علم ستارهشناسی در برابر ستارهبینی (طالعبینی)، یا علم شیمی در برابر کیمیاگری، و به طور کلی مقایسهٔ علم در برابر شبه علم مفید باشد. اینها زمانی یک شاخه و یک رشتهٔ واحد بودهاند، ولی به تدریج به دو شاخهٔ مختلف علم و شبه علم از هم تفکیک شدهاند.

چرا بازشناختن شبه علم مهم است؟
واکنش بسیاری از دانشمندان به ادعاهای شبه علمی، خندیدن به آنهاست. ولی اسطوره همواره بخش مهمی از فرهنگ بشری بوده است که اغلب با القای توهم قدرت با روندی کنترلکننده در زندگی عمل میکند. این رویه میتواند منجربه به طرفداری از انواع حقهبازیها در مورد سلامتی، و فریبکاریهای تجاری، و سازماندهیهای مذهبی و پرستشی به مانند مذهب نوظهور ساینتولوژی شود. بدتر از همه این است که آنها میتوانند برای تحمیل ایدئولوژی و عقایدشان به نهادهای آموزشی و سیاسی فشار بیاورند.
آیا موسساتی هستند که به طور فعال ایدههای جدید و نادرست را خنثی و متوقف کنند؟
هر کسی که به اندازهٔ کافی به دور و بر خود نگاه کرده باشد، بیگمان با عبارتهایی اینچنین برخورد کرده است:
- طرح ابداعی برای وسایلی که از آب به عنوان سوخت استفاده میکنند توسط شرکتهای نفتی خریداری و موقوف شده است.
- تکنولوژیهای درمانی آلترناتیو (مانند هومیوپاتی، ماساژدرمانی، کیلاسیون و ...) توسط صنف پزشکان یا صنعت داروسازی غالب به خاطر مصالح خودخواهانهٔ آنها موقوف شده است.
- گزارشها در مورد اشیاء پرنده ناشناس (یوفو) توسط دولت آمریکا به منظور جلوگیری از بوجود آمدن ترس و اضطراب عمومی و/یا برای حفظ سلطه بر شهروندان لاپوشانی شده است.
- دانشگاهها و موسسههای علمی همه بودجه و امکانات خود را به تحقیقهای فرگشتی اختصاص میدهند ولی از تحقیقهای خلقتگرایان پشتیبانی نمیکنند.
- ویرایشگران نشریات علمی و بازبینها و منتقدینی که ارزش مقالات ارائه شده را ارزیابی میکنند، بیدرنگ هر مقالهای که از طرف کسانی که عضو «مؤسسات» علمی نیستند و یا نتایج گزارش آنها با علم پذیرفته شدهٔ روز سازگار نباشد، رد میکنند.
- تکنولوژیهای درمانی آلترناتیو (مانند هومیوپاتی، ماساژدرمانی، کیلاسیون و ...) توسط صنف پزشکان یا صنعت داروسازی غالب به خاطر مصالح خودخواهانهٔ آنها موقوف شده است.
- گزارشها در مورد اشیاء پرنده ناشناس (یوفو) توسط دولت آمریکا به منظور جلوگیری از بوجود آمدن ترس و اضطراب عمومی و/یا برای حفظ سلطه بر شهروندان لاپوشانی شده است.
- دانشگاهها و موسسههای علمی همه بودجه و امکانات خود را به تحقیقهای فرگشتی اختصاص میدهند ولی از تحقیقهای خلقتگرایان پشتیبانی نمیکنند.
- ویرایشگران نشریات علمی و بازبینها و منتقدینی که ارزش مقالات ارائه شده را ارزیابی میکنند، بیدرنگ هر مقالهای که از طرف کسانی که عضو «مؤسسات» علمی نیستند و یا نتایج گزارش آنها با علم پذیرفته شدهٔ روز سازگار نباشد، رد میکنند.
ادعاهایی از این دست به کرات عنوان میشوند و به طور گستردهای هم مقبولیت مییابند، به ویژه بین کسانی که مایل هستند در هر گوشه و کناری توطئهای ببینند. اگر هم شواهدی برای چنین ادعاهایی باشد، بسیار اندک است. علت بنیادین رد شدن این ادعاها یا فرضیههای جدید این است که دلایل یا شواهدی که برای پشتیبانی از این ادعاها ارائه میشود، ناقص و یا غیرمعتبر است. کسانی که اعتقاد دارند جامعه علمی به طور مغروضانه و غیرمنصفانهای این ادعاها را رد میکند، آنقدر از ماجرا به دور هستند که نمیتوانند ملاکهای جامعه علمی که روشن بودن، دقیقبودن و سازگار بودن با علوم موجود است را دریابند.
اما آنها به گالیله خندیدند، همچنین به تامسون، و هم به وگنر.
ادعاهای شبه علمی و مدعیان آنها معمولاً مورد تمسخر مجامع علمی قرار میگیرند. در واکنش به این روند، مدعیان میگویند که همهٔ کشفیات بزرگ و دانشمندان بزرگ ابتدا مورد تمسخر واقع شدهاند.
خب، در مورد گالیله، آن ها دقیقا نخندیدند؛ این موضوع بیشتر مسئلهٔ تکفیر و چالش مذهبی کلیسا بود که به گالیله فشار میآورد حرفش را مبنی بر اینکه خورشید، و نه زمین، در مرکز منظومه شمسی است پس بگیرد.
موارد بیشماری وجود دارد که جوامع آمادگی پذیرش ایدههای جدید را نداشتهاند. این موارد به ویژه پیش از توسعهٔ روش علمی، و پیش از اینکه فناوری لازم برای بهکارگیری آنها در دسترس باشد، بسیار معمول بود. در عصر جدید هم مثالهایی وجود دارند.
زمانی که تامسون شواهدی یافت مبنی بر اینکه اتم ذره بنیادی نهایی نیست و میتواند به واحدهای کوچکتر شکسته شود، حتی خود تامسون نیز علاقهای به پذیرش آن نداشت. او برای سالها مایه خنده شده بود تا اینکه شواهد قطعی در این مورد به دست آمد.
نظریه آلفرد وگنر در مورد رانش قارهای، زمانی که برای نخستین بار در سال ۱۹۱۵ منتشر شد، به شدت مورد حمله قرار گرفت، و این نظریه تا ۵۰ سال بعد مورد پذیرش واقع نشد. دیگران طرحهای مشابهی بر اساس مسیری که قاره آفریقا و آمریکای جنوبی میتوانستهاند به هم متصل باشند ارائه کرده بودند، ولی وگنر نخستین کسی بود که مطالعات دقیقی روی فسیلها و مشابهتهای زمینشناختی میان دو قاره انجام داد.
با این حال، پذیرش این ایده که نیرویی آنچنان قوی وجود داشته باشد که بتواند قارهها را جابجا کند، زمانی که چیزی در مورد ساختار درونی کره زمین شناخته نشده بود بسیار سخت بود، و شواهدی که او ارائه نمود به دلیل ناکافی بودن رد شدند.
ولی حتی در همین اواخر هم، جهان علم برای پذیرش برخی چالشهای مهم که توسط اعضای خودش ارائه میشود، بی میل است؛ برای نمونه دانشمندانی همچون باربارا مککلینتُک (جفتگیری ژنتیکی)، لین مارگلیز (همزیستی درونی میتوکندری در یوکاریوت) و بَری مارشال (منشا باکتریایی زخم معده) در ارائهٔ نظریات خود با مشکلاتی روبرو بودهاند.
از سوی دیگر، زمانی که مفاهیم انقلابیِ نسبیت عام و خاص و نظریه کوانتوم برای نخستین بار ارائه شدند مقبولیت سریع یافتند. مانند همان اتفاقی که برای نظریه لویی پاستور دربارهٔ منشا بیماری افتاد. در تمامی این موارد، نظریههای تازه توضیحات معتبری برای مواردی که پیشتر غیرقابل توضیح بودند فراهم نمودند، و ابزارهای لازم برای تایید آنها در همان زمان وجود داشته، یا اینکه در مواردی همچون نسبیت عام، به زودی فراهم شدند.

در اینجا چند نکتهٔ مهم وجود دارد. این مثالها نشاندهندهٔ آن هستند که پذیرش ادعاهای علمی در مجامع علمی، امری ساده و سرسری نبوده و مستلزم شواهد گسترده و تایید شده است. وقتی یک ادعا پایههای محکم و درستی داشته باشد سرانجام مورد پذیرش واقع میشود. اما در مورد شبه علم قضیه کاملاً متفاوت است.
مدعیان میگویند ادعای ما درست است چون ادعای گالیله هم درست بود! اما برای اثبات ادعایشان دست به آزمایش و پژوهش بر اساس روش علمی نمیزنند. با چنین استدلالی هر مدعی ادعای پرت و بیمعنی میتواند خود را بر حق بداند. آیا وقتی کسی به حرفهای چرند یک جاهل خندید، جاهل میتواند ادعا کند که آنها اولش به وگنر و تامپسون هم میخندیدند؟
نشانههای ادعای شبه علمی:
روشهای عرضه فرضیات شِبه علمی با روشهای علمی تفاوت دارند. ۹ نشانه برای تمییز دادن روششناسی شبهعلمی از روششناسی علمی وجود دارد.
۱- اندیشههای قدیمی و منسوخ:
به طرز فکرهای قدیمی و منسوخ شده اطلاق میشود. شبهعلمدانان، به نظریههایی برای اثبات و یا اعتبار دادن به یک نظریه شبهعلمی استناد میکنند که یا رد شدهاند و یا هرگز به اثبات نرسیدهاند. اما دانشمندان به طور پیوسته اطلاعات خود را بهروز میکنند و اساس تفکر و اندیشهشان یافتههای نوین علمی است.
به طرز فکرهای قدیمی و منسوخ شده اطلاق میشود. شبهعلمدانان، به نظریههایی برای اثبات و یا اعتبار دادن به یک نظریه شبهعلمی استناد میکنند که یا رد شدهاند و یا هرگز به اثبات نرسیدهاند. اما دانشمندان به طور پیوسته اطلاعات خود را بهروز میکنند و اساس تفکر و اندیشهشان یافتههای نوین علمی است.
۲- توسل به رمز و رازها:
تحقیقات شبهعلمیِ رایج با رمز و رازهای تجریبات بشری سر و کار دارد؛ مانند یوفو، روانشناسی فراطبیعی و از این دست موارد. شبهعلم میخواهد نظریههای علمیِ مخالفی که تحقیقات شبهعلمی را پشتیبانی و تایید نمیکنند رد کند تا بتواند نظریههایی را تأیید کند که رمز و رازها یا اتفاقات غیرعادی را به پیش میکشند. اما تحقیقات علمی شیفتهٔ رد یا اثبات چیزی نیست، بلکه تلاش میکند بیطرفانه واقعیتهای علمی را اثبات کند.
تحقیقات شبهعلمیِ رایج با رمز و رازهای تجریبات بشری سر و کار دارد؛ مانند یوفو، روانشناسی فراطبیعی و از این دست موارد. شبهعلم میخواهد نظریههای علمیِ مخالفی که تحقیقات شبهعلمی را پشتیبانی و تایید نمیکنند رد کند تا بتواند نظریههایی را تأیید کند که رمز و رازها یا اتفاقات غیرعادی را به پیش میکشند. اما تحقیقات علمی شیفتهٔ رد یا اثبات چیزی نیست، بلکه تلاش میکند بیطرفانه واقعیتهای علمی را اثبات کند.
۳- توسل به افسانهها:
یک شیوهٔ رایج برای اثبات نظریههای شبهعلمی استفاده از افسانهها برای فراهم آوردن شواهدی برای تایید یک نظریه است. افسانهها در اینجا به عنوان نمایدهٔ اطلاعات واقعی ارائه میشوند. اما نظریههای علمی عموماً بر اساس واقعیتهای آزمایش شده و تایید شده میباشند.
یک شیوهٔ رایج برای اثبات نظریههای شبهعلمی استفاده از افسانهها برای فراهم آوردن شواهدی برای تایید یک نظریه است. افسانهها در اینجا به عنوان نمایدهٔ اطلاعات واقعی ارائه میشوند. اما نظریههای علمی عموماً بر اساس واقعیتهای آزمایش شده و تایید شده میباشند.
۴- مجموعهای درهم و برهم و کماعتبار از مدارک:
شبهعلمدانان مجموعهای از شواهد را، بدون در نظر گرفتن اعتبار یا کیفیت آنها، به منظور کمک به اثبات نظریههایشان گردآوری و دستچین میکنند. اما علم فقط شواهد اثباتشده، باکیفیت و ابطالپذیر را بدون توجه به نتیجه میپذیرد.
شبهعلمدانان مجموعهای از شواهد را، بدون در نظر گرفتن اعتبار یا کیفیت آنها، به منظور کمک به اثبات نظریههایشان گردآوری و دستچین میکنند. اما علم فقط شواهد اثباتشده، باکیفیت و ابطالپذیر را بدون توجه به نتیجه میپذیرد.
۵- فرضیههای انکارناپذیر:
پیروان شبهعلم بر این باورند که نظریههای آنها انکارناپذیر هستند. آنها به این خاطر که نادرستی فرضیههایشان هرگز اثبات نمیشود، به خود مباهات میکنند. اما کسانی که از روشهای پژوهشی علمی پیروی میکنند، از تلاش برای رد کردن فرضیههایشان به عنوان سند دیگری بر اعتبار فرضیههایشان استقبال میکنند.
پیروان شبهعلم بر این باورند که نظریههای آنها انکارناپذیر هستند. آنها به این خاطر که نادرستی فرضیههایشان هرگز اثبات نمیشود، به خود مباهات میکنند. اما کسانی که از روشهای پژوهشی علمی پیروی میکنند، از تلاش برای رد کردن فرضیههایشان به عنوان سند دیگری بر اعتبار فرضیههایشان استقبال میکنند.
۶- توسل به شباهتهای جعلی:
این شیوهٔ شبهعلمی، استدلال میکند که اصول و قواعد هر کدام از فرضیههای شبهعلمی مشابه یا در ارتباط با نظریههای علمی معتبر است. اگرچه حتی ممکن است دانشمندان هم شباهتهایی میان ادعای خودشان و فرضیههای اثباتشده بیابند، اما بر این باور نیستند که ادعای آنها به دلیل این شباهت با آنچه که دیگر دانشمندان باور دارند درست است. مگر اینکه اطلاعات اعتباردهنده و تاییدکنندهٔ مجزایی وجود داشته باشد.
این شیوهٔ شبهعلمی، استدلال میکند که اصول و قواعد هر کدام از فرضیههای شبهعلمی مشابه یا در ارتباط با نظریههای علمی معتبر است. اگرچه حتی ممکن است دانشمندان هم شباهتهایی میان ادعای خودشان و فرضیههای اثباتشده بیابند، اما بر این باور نیستند که ادعای آنها به دلیل این شباهت با آنچه که دیگر دانشمندان باور دارند درست است. مگر اینکه اطلاعات اعتباردهنده و تاییدکنندهٔ مجزایی وجود داشته باشد.
۷- تفسیرهای نمایشنامهای:
شبهعلمدانان از قوانین علمی عام و جامع برای توضیح پدیدهها استفاده نمیکنند، بلکه به توضیح و تبیین نظریهها با بیان نمایشنامهای از اتفاقات برمیخیزند. میگویند که چیزی مانند الف، چیز دیگری مانند ب را توضیح میدهد، ولی به خودشان زحمت نمیدهند که به ما بگویند چطور خود الف برای تبیین ب، تایید و اثبات شده است. درحالیکه علم از قوانین علمی اثباتشده و مجموعهای از دادههای تجربی برای اعتبار دادن به یک ادعا استفاده میکند.
شبهعلمدانان از قوانین علمی عام و جامع برای توضیح پدیدهها استفاده نمیکنند، بلکه به توضیح و تبیین نظریهها با بیان نمایشنامهای از اتفاقات برمیخیزند. میگویند که چیزی مانند الف، چیز دیگری مانند ب را توضیح میدهد، ولی به خودشان زحمت نمیدهند که به ما بگویند چطور خود الف برای تبیین ب، تایید و اثبات شده است. درحالیکه علم از قوانین علمی اثباتشده و مجموعهای از دادههای تجربی برای اعتبار دادن به یک ادعا استفاده میکند.
۸- تحقیق برپایهٔ تفسیر:
شبهعلمدانان روی واژهها و عبارتهای مورد استفاده در تحقیقات علمی تمرکز دارند نه روی حقایقی که در پس آنها آمده، و نه روی استدلالهایی که تحقیق را تایید و پشتیبانی میکنند. شبهعلمدانان تلاش میکنند فرضیات خود را با بکارگیری کلمات ویژهٔ دانشمندان معتبر جلوه دهند. اما این واژگان تخصصی را خارج از زمینه و بار اصلی آنها در علم به کار میبرند.
شبهعلمدانان روی واژهها و عبارتهای مورد استفاده در تحقیقات علمی تمرکز دارند نه روی حقایقی که در پس آنها آمده، و نه روی استدلالهایی که تحقیق را تایید و پشتیبانی میکنند. شبهعلمدانان تلاش میکنند فرضیات خود را با بکارگیری کلمات ویژهٔ دانشمندان معتبر جلوه دهند. اما این واژگان تخصصی را خارج از زمینه و بار اصلی آنها در علم به کار میبرند.
۹- امتناع از بازبینی و اصلاح در نتیجهٔ انتقادها:
دانستههای شبهعلمی ساکن نیستند. اما هربار که یک نظریه تبیین میشود و واقعیتهای علمی برای اثبات نظریه گردآوری میشوند، شبهعلمدانان در برابر تغییر دادن نظریههایشان در پرتو شواهد جدید سختجانی میکنند. در مقابل، علم ذاتاً خودتصحیحگر است. دانستههای علمی پیوسته از طریق تحقیقات تجربی بهروز میشوند.
دانستههای شبهعلمی ساکن نیستند. اما هربار که یک نظریه تبیین میشود و واقعیتهای علمی برای اثبات نظریه گردآوری میشوند، شبهعلمدانان در برابر تغییر دادن نظریههایشان در پرتو شواهد جدید سختجانی میکنند. در مقابل، علم ذاتاً خودتصحیحگر است. دانستههای علمی پیوسته از طریق تحقیقات تجربی بهروز میشوند.
تحقیقات علوم انسانی نیز باید از علائم تحقیقات شبهعلمی به منظور حفظ اعتبار و صحت خود دوری کنند. تحقیقات علوم انسانی مانند علوم طبیعی، باید در معرض تجزیه و تحلیلهای انتقادی باشد و قابلیت رد شدن توسط جوامع علمی و دانشگاهی را داشته باشد، که این بر خلاف اعتقاد تکذیبناپذیری ادعاهای شبه علمی است که توسط دانشمندان شبه علمی اظهار میشود.
منبع :ترجمهی بخشهایی از ?What is Pseudoscience و Scientific vs. Pseudoscientific
0 نظرات:
ارسال یک نظر