صفحات

۱۴ مهر ۱۳۸۹

برهان شر در اثبات عدم وجود خدا

یکی از قدیمی ترین و در عین حال مهمترین و قدرتمندترین برهان هایی که در اثبات عدم وجود خدا ارائه شده است، برهان شر یا Problem Of Evil است. این برهان همچنین با نام پارادوکس اپیکوری هم خوانده است. گویا نخستین بار اپیکورس، فیلسوف یونانی، این برهان را به صورت فلسفی پیکربندی کرده است.

این برهان تلاش می کند نشان دهد میان دو قضیه ی وجود خدا و وجود شر، تناقض وجود دارد و طبق اصل تناقض تنها یکی از این دو قضیه می تواند درست باشد. این برهان میگوید وجود شر مسلم است و شکی در آن نیست، پس قضیه وجود خدا نادرست است. چون قضیه دوم –وجود شر- درست است، پس قضیه نخست باید طبق اصل تناقض نادرست باشد. پس خدا نمیتواند موجود باشد.

بیان اپیکورس از برهان شر به این صورت است:

« یا خداوند میخواهد شر را از میان بردارد و نمیتواند؛
یا اینکه او میتواند، اما نمیخواهد؛
یا اینکه نه میتواند، نه میخواهد؛
اگر او میخواهد اما نمیتواند پس ناتوان است؛
اگر میتواند اما نمیخواهد پس او شرور و نابکار است؛
اما اگر خداوند هم میتواند و هم میخواهد که شر را براندازد، پس چگونه است که شر در جهان هنوز وجود دارد؟ »

برهان شر به عنوان یکی از قدرتمندترین برهان ها در اثبات عدم وجود خدا، به ویژه خدای معرفی شده در ادیان، مورد گفتگوها و بحث های مختلفی از سوی هر دو طیف خداباور و خدا ناباور قرار گرفته است. این برهان یک برهان شهودی ست و از نظر اعتباری یک پله پایین تر از برهان های منطقی ست. هیوم هم از کسانی ست که طرفدار این برهان است و این برهان را درست و قدرتمند می داند در اثبات عدم وجود خدا و در این باره می گوید:« هیچ چیز نمیتواند استواری این استدلال را متزلزل سازد، استدلالی چنین کوتاه، چنین واضح، چنین قاطع. »

بیان استنتاجیِ هیوم از برهان شر به این صورت است:
  1. خدا وجود دارد. (فرض اولیه)
  2. خدا قادر و عالم مطلق است. (تعریف خدا)
  3. خدا کریم و مهربان مطلق است. (تعریف خدا)
  4. موجودی که مطلقا کریم و مهربان باشد با هر بدی و شر مطلقا مخالف است. (تعریف مهربان مطلق)
  5. موجودی که مطلقا کریم و مهربان باشد در صورت اطلاع از وجود شر و توانایی نابود کردن، آن شر را بلافاصله نابود می‌کند. (نتیجه‌گیری از گزاره ۴)
  6. خدا با هر بدی و شر مخالف است. (نتیجه‌گیری از گزاره ۳ و ۴)
  7. خدا آنی می‌تواند شر را به طور کامل نابود کند. (نتیجه‌گیری از گزاره ۲)
    1. نتیجه شر و بدی هرچه که باشد خدا می‌تواند بدون متوسل شدن به شر به آن دست یابد. (نتیجه‌گیری از گزاره ۲)
    2. خدا دلیلی برای نابود نکردن شر ندارد. (نتیجه‌گیری از گزاره ۷٫۱)
    3. خدا دلیلی برای بلافاصله عمل نکردن ندارد. (نتیجه‌گیری از گزاره ۵)
  8. خدا شر را به طور کامل و آنی نابود می‌کند. (نتیجه‌گیری از گزاره ۶، ۷٫۲ و ۷٫۳)
  9. شر وجود داشته‌است، وجود دارد و وجود خواهد داشت. (فرض اولیه)
  10. گزاره‌های ۸ و ۹ متناقض هستند. بنابراین یکی از فروض اولیه نادرست هستند. به این معنی که یا خدا وجود ندارد. یا شر وجود ندارد.
برهان شر از روش برهان خلف استفاده می کند؛ با به کارگیری مسئله وجود شر. در برهان خلف، عکس حکم درست فرض می شود و سپس با مشاهده ی تناقض در روند حل مسئله، نتیجه می گیرد که حکم درست بوده است.

استدلال نخست:

1- اگر خدایی وجود میداشت، در دنیا شری وجود نمیداشت.
2- در دنیا شر وجود دارد.
3- بنابر این خدا وجود ندارد.

ساختار منطقیِ این استدلال کاملا درست است. یعنی اگر مورد 1 و 2 درست باشند، آنگاه به طور منطقی مورد 3 نتیجه ی درست این استدلال خواهد بود.

فرض دوم که میگوید در دنیا شر وجود دارد فرضی آشکار است. بعید است کسی بخواهد این فرض را زیر سوال ببرد و بگوید در دنیا شری وجود ندارد، در دنیا گرسنگی بدبختی فقر وجود دارد، بیماریهای مرگ آور، بلایای طبیعی وحشتناک و مرگبار، جنگ، خشونت، تجاوز و... وجود دارد و همه این را خوب میدانیم. بطور مشخص و دقیق منظور از شر در برهان شر، چیزی نیست جز شر طبیعی که بطور کلی به هر چیز که موجب "رنج و مرگ پیشرس" شود اطلاق میشود، نوع غیر طبیعی شر را میتوان شر مصنوعی نامید، علت شر مصنوعی علتی فاعلی است یعنی کسی تحقق آنرا باعث میشود. بعنوان مثال ترور شرّی مصنوعی است و زلزله شرّی طبیعی.

به این ترتیب تنها فرضی که باید مورد درستی آزمایی قرار بگیرد، فرض نخست است. به این معنا که اگر خدایی وجود دارد، چرا باید مانع وقوع شر شود و نباید شری در جهان وجود داشته باشد؟

در اینجا خدا ناباور باید اثبات کند که چرا وجود خدا و وجود شر با هم در تناقض هستند و از این راه و با استفاده از اصل تناقض نتیجه بگیرد که چون وجود شر بدیهی ست، پس خدا نمی تواند وجود داشته باشد. دقت کنید که وجود شر بدیهی ست. یعنی با نگاهی به جهان به راحتی می توان وجود شر را درک کرد. تنها موردی که باید بررسی و توسط خدا ناباور اثبات شود این است که چرا وجود خدا با وجود شر در تضاد است. یعنی چرا تنها یکی از این دو باید باشند و هر دو توءمان نمی توانند وجود داشته باشند. به طور ساده تر خدا ناباور باید ثابت کند که میان وجود خدا و وجود شر ناسازگاری و تضاد است.

استدلال دوم:


  1. بنا بر خیرخواهی و نیکی مطلق؛ یک موجود خیرخواه جلوی تمامی شرهایی را که بتواند مانع وقوع شان شود را میگیرد.
  2. بنا بر قدرت مطلق؛ یک موجود قادر و توانا می تواند جلوی تمامی شرها را بگیرد و آن ها را نابود کند.
  3. اگر خدا وجود داشته باشد، نباید هیچ شری در جهان وجود داشته باشد.
ساختار منطقیِ این استدلال هم کاملا درست است. یعنی اگر فرض های 1 و 2 درست باشد، آنگاه مورد 3 هم یقینا درست است.

مورد 2 درست است. یعنی بنابر قادر مطلق بودن خدا، او می تواند مانع وقوع شر شود. اگر نتواند دیگر قادر نیست و دیگر خدا نیست!

تمام بحث بر سر مورد نخست است. یعنی باید ثابت کرد که چرا موجود خیرخواه مطلق، باید مانع وقوع شر شود. به مثال زیر توجه کنید:

فرض کنید شما در مکانی هستید که یک مرد در حال کتک زدن یک کودک است. شما این قدرت را دارید که آن مرد را از آن کار باز دارید و می دانید که هیچ آسیبی به شما نمی رسد و دچار گرفتاری ای نمیشوید. اگر شما انسان نیکو و خیرخواهی باشید بی گمان باید به کمک کودک بشتابید. اگر شما این کار را نکنید، بی گمان از لحاظ اخلاقی شما دچار مشکل هستید و نمی توان به شما گفت که انسان خوبی هستید. این یک حقیقت و واقعیت است.

ولی همیشه مثال ها به این صورت نیستند. فلاسفه چون به طور همه جانبه و بدون تعصب و پیش داوری عمل می کنند، تلاش می کنند موضوع را کاملا موشکافی کنند و نتیجه ی درست را استنتاج کنند. برای همین مثلا به این مثال توجه کرده اند:

پدر و مادری خیرخواه ممکن است بچه شان را بگونه ای تنبیه کنند، مثلاً به او اجازه بدهند تا یکبار دستش را به لیوان چایی داغ بطور سریع بزند تا او بفهمد که نباید با چایی بازی کند در این حال آنها شری را برای کودکشان پدید می آورند؛ آیا میتوان آنها را نیز شرور دانست؟

این دو مثال و بی شمار مثال دیگر نشان می دهد که همیشه اجازه دادن به وقوع یک شر، غیراخلاقی و یا نشان از نیک نبودن نیست. در خیلی از موارد وقوع برخی شرها سبب جلوگیری از وقوع شری بزرگ تر و یا رسیدن به خیری بزرگ تر میشود. با این بررسی فلاسفه به مورد نخست استدلال دوم شک کردند و آن را همه جانبه نیافتند و آن را اصلاح کردند.

فلاسفه با این دید، تعریفی برای نیک بودن یا اخلاق مدار بودن ارائه کردند به این صورت که:

یک موجود اخلاق مدار و نیک خواه می تواند اجازه وقوع شری مانند A را بدهد، اگر و تنها اگر وقوع این شر یکی یا هر دوی شرایط ذیل را به همراه داشته باشد:


  1. وقوع شر A ضرورتاً سبب عدم وقوع شر B شود به گونه ای که B بزرگ تر از A باشد.
  2. وقوع شر A ضرورتا سبب وقوع خیر C شود به گونه ای که C بزرگ تر از A باشد.

از این پس به شری که یکی یا هر دوی شرایط بالا را داشته باشد، شرِ اخلاقی گوییم و شری که هیچ یک از شرایط بالا را به همراه نداشته باشد میشود شرِ غیراخلاقی.

با توجه به این تعریف، باید فرض نخست استدلال دوم را هم تغییر دهیم تا آن هم درست شود. فرض به این صورت بود:

بنا بر خیرخواهی و نیکی مطلق؛ یک موجود خیرخواه جلوی تمامی شرهایی را که بتواند مانع وقوع شان شود را میگیرد.

حالا باید این فرض برای درست بودن و فراگیر بودن اش به این شکل درآید.

بنا بر خیرخواهی و نیکی مطلق؛ یک موجود خیرخواه جلوی تمامی شرهای غیراخلاقی ای را که بتواند مانع وقوع شان شود را میگیرد.

در این حالت، شرهایی مانند دست زدن کودک به لیوان چای داغ، دیگر غیراخلاقی نیستند و وجود این شرهای اخلاقی تناقضی با وجود خدا ندارند.

پس مورد سوم در استدلال دوم را هم باید تغییر دهیم تا درست باشد. به این صورت می شود:

اگر خدا وجود داشته باشد، نباید هیچ شرِ غیراخلاقی ای در جهان وجود داشته باشد.

در این حالت خدا باوران باید ثابت کنند تمام شری که در دنیا وجود دارد، شرِ اخلاقی ست و خدا ناباور باید تنها یک مورد شر را بیابد که غیر اخلاقی ست. اگر یک مورد شر غیر اخلاقی یافته شود، طبق استدلال، نتیجه گرفته میشود که خدا وجود ندارد.

خدا ناباور به سادگی می تواند استدلال کند که کشتار و قتل عام و سوزاندن یهودیان به فرمان هیتلر، نمونه ای از شری ست که هیچ یک از شرایط شرِ اخلاقی را برآورده نمی کند پس در جهان شرِ غیراخلاقی وجود دارد و نتیجه اینکه خدا نمی تواند وجود داشته باشد.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

15 نظرات:

ناشناس گفت...

فکر کنم این جمله به عنوان نتیجه منطفی تر است :
نتیجه اینکه خدایی مطابق تعاریف فوق نمی تواند وجود داشته باشد

ناشناس گفت...

سلام ... من خودم رو بیشتر یه شک گرا و قبلش یک خردگرا میدونم. با نظر بالا موافقم که میشه استدلال کرد لزوما خدامیتونه مهربان مطلق نباشه همونطور که خیلی ها خدا رو عادل نمیدونند و دلیلی هم برای عادل بودنش قائل نیستند.

خدا در بازه ی زمانیه زیادی جواب تمام سوالات بشر بوده ولی علم هر روزه داره این بخش از حکمرانیش رو کوچک و کوچکتر می کنه تا حدی که روزی بشه گفت که تقریبا محوش کرده. من اینچنین استدلال های شهودی ای رو محرکی برای پرداختن به استدلال های علمی می دونم.

پی نوشت ۱ : مستندی از بی بی سی به نام نوار های بی خدایی در ۶ قسمت منتشر شده که مطمئنا ارزش دیدن رو دارن

پی نوشت ۲ : در ضمن نمیدونستم بین این همه آدم سر شناس خداناباور، وودی آلن هم میتونه باشه :D

ناشناس گفت...

در مورد مرگ يهوديان به دستور هيتلر خداباوران ميتوانند ادعا كنند كه اين عمل ، شراخلاقي بوده و اگر رخ نميداد در اينده شر بزرگتري رخ ميداد.
البته نميتوانند اثبات كنند.ما هم نمي توانيم خلاف اين را اثبات كنيم.
حالا تكليف چيست؟
(البته مورد هيتلر مثال است منظور اين است كه هر مثال ديگري نيز به همين جا ميرسد)

ناشناس گفت...

درود. تمام این استدلالات که فرمودید در مورد برهان شر ، بنده کاملاً مخالف هستم چون شما هر دلیلی خواستید بیارید،در بعد زمان به تحلیل آن پرداختید و درک اینکه این کارها برای خدا به انجام رسیده است و ما چون در این دنیای فانی که برای آزمون ما در نظر گرفته شده در بعد زمان اسیریم و همیچنین علم ما کافی نیست برای درک جهانی بدون زمان این گونه هست که به چنین استدلالات بچگانه ای دست می زنیم که چرا خدا این کار را نمی کند و یا چرا در آن واحد شر را از بین نمی برد . عزیزم تعریف خود شر هم نسبی هست . یه مثال براتون میزنم برای آزمایش خلبانی، خلبان را روی یه دستگاه سیمولاتور مینشانند و به وسیله ی دانش روانشناسی به خلبان تلقین میشود که این فضایی که در آن پرواز میکند واقعیست . بعد بدترین شرایط محیطی و آب و هوایی و مسایلی مثل خرابی موتور هواپیما و یا آتشسوزی بخشی از هواپیما را به صورت مجازی برای او بوجود می آورند . ولی همه اینها برای آزمایش اوست . هیچ کدام از این مصیبت ها واقعی نیست و در واقع شری گریبان خلبان را نگرفته و او در این فضای مجازی فقط برای آزمایش قرارگرفته است.
مثال دیگر در یک خانواده که یک بچه معلول وجود دارد . پدر و مادر روزی 100 دفعه از خدا میپرسند که خدایا چرا ما و یا ممکنه اصلاً به وجود خدا شک کنند ، مثل شما ، ولی من و شما نمی دانیم که اون بچه در واقع مآمور خداوند و وسیله ایست که برای آزمون آن والدین تعیین شده . و در واقع شری وجود ندارد.

ناشناس گفت...

درود. خدا خير و شر را براي آزمايش انسانها آفريده و دليلي براي نابودي شد وجود نداره . خدا ميگه من خير مطلق هستم و شر هم آفريدم تا شما را آزمايش كنم ولي راه من راه خير و نيكي هست . به همين سادگي . ولي در عجبم از اينهمه فيلسوف كه به اين نكته توجه نكردند

ناشناس گفت...

با سلام

به نویسنده بالا باید گقت :شما ازکجا به وجود ازمایش خداوندی پی بردیید؟
مسله اصلی وجود یا عدم وجود است و نمی توان بدون
اثبات وجود خدا ،امور شکل گرفته در ذهن خودمان را مبنای وجود خدا دانست .

ناشناس گفت...

1خدا عالم مطلق هست,یعنی همه چیز رو میدونه
2هر آزمایشی برای بدست اوردن نتیجه و دانش جدید که قبلا وجود نداشته انجام میشه
3خدایی که عالم مطلقه وهمه چیز رو میدونه اصولا نیازی به آزمایش بنده اش توسط شر,ندارد.
4با توجه به بند 1و2و3,وجود شر در دنیا قابل توجیه نیست و خدایی وجود نداره!

ناشناس گفت...

سلام خداوند کیهان هستی را از طریق انفجار بزرگ آفریده بنابراین وجود شرور نوعی انفجار است برایی تولدی دیگر اگر شرور نباشد تکاملی هم نخواهد بود در نتیجه کیهان هستی نابود خواهد شد در ضمن شرور برای آزمایش بشر ضروری است

ناشناس گفت...

شما هر زمان تونستید یه خط رو در بی نهایت تجسم کنید که خدا هم بی نهایته یعنی فرا تر از ذهن ماست اون وقت میتونید بشینید در مورد خدا بحث کنید.
بعدشم اینایی که با دو تا برهان بی پایه میگن خدا وجود نداره،اول اینکه وجود این همه ماده که اطراف خودمون میبینیم رو چگونه توجیه میکنن و اینکه بعد دوم یعنی روح که در خواب میشه لمسش کرد رو توجیه میکنن.بعد هم این همه کتاب این همه پیامبر این همه دلیل و برهان تو کتابای پیامبران کشک ،به استناد دو برهان بی اساس به این نتیجه رسیدین خدا وجود نداره.این جهله

ناشناس گفت...

ببینید دوستان نهایت این بحث ها این میشه که منِ بی خدا میگم این جهان خود به خود به وجود اومده تو خدا باور میگی نه خدا خود به خود به وجود اومده، نه تنها این بلکه میگید خدا از اول بوده(قدیم از لحاظ فلسفه) و هیچ مرگی هم نداره. ولی اینجا ما یک نقطه اشتراک داریم و آن این است که هر دو قبول کردیم یک چیز خود به خود به وجود اومده، ولی تویی که به خدا باور داری حتمن باید جوابی برای کودکانی که در آفریقا از گرسنگی می میرند هم داشته باشی. برای بیماری های مختلف برای فقر و... درضمن من بی خدا برای مسائل اینچنینی هیچ وقت دلیل و حکمت در نمی آورم چون قبول کرده ام جهان هیچ ناظر عادل،قادر و عالمی ندارد. تمام

ناشناس گفت...

کشتار یهودیان توسط هیتلر البته با این حجم اغراق آمیز که به مردم جهان القا میشه حتی اگر واقعی هم باشه یک شر فاعلی هست و با شرهایی مثل زلزله و سیل و ... تفاوت داره ... در ضمن ایراد ما آدم ها فقط و فقط در این است که گمان می کنیم خدا هم مثل ما انسان هاست تا یک شر دید باید سریعا اقدام کند... وگرنه مهربان نیست ... یا توانا نیست یا هر چیز دیگر ... فقط سعی کنید یک دید جهان شمول داشته باشید ... از این نظریات که وجود خالق رو رد میکنند بسیاراند مثل داروین و شر و ... هنر این نیست که بدون فکر بگوئیم این ها غلط اند هنر این است که همه این نظریات را بررسی کنیم وبا فکر رد کنیم با دیدی گسترده ... فراموش نکنید خدا، اگر باشد خداست قرار نیست شبیه ما انسان ها باشد ... مهربانیش متفاوت، عدالتش متفاوت ، توانایی اش متفاوت است .... موفق باشید همگی ....

Unknown گفت...

اگر از هر انساني بپرسيم موبايلت ساخت كجا و كيست، فوراً نام مي آورد و اگر به او بگوييم نخير خودبخود و طبق آمار و احتمال بوجود آمده است، به ما ميخندد و ميگويد به شعور من توهين نكن.
همين انسان يك باگ قديمي دارد و آن اينستكه به او بگوييم كل هستي را يكجا در نظر بگير بعنوان يك واحد و حتي هر چيزي را كه ميخواهي باز دبّه كني را هم در آن واحد قرار بده و حال بگو نام سازنده اش چيست؟ آن باگ وارد عمل ميشود و كل منطق و شعورش را مختل ميكند و به او دستور ميدهد كه بگو از هيچ بوجود آمده است و خودبخود و طبق بي نظمي بوجود آمده
عجبا كه باگ به اين بزرگي در مغز خردمندان بزرگي چون ناباوران معروف هم بوده و هست
اما باورداران اين باگ را كشف كرده و رفعش مينمايند و قائل به آفريدگاري غايي ميشوند
وجود شر هم مساله اي است كه بعد از اثبات وجود خداوند بايد مد نظر قرار گيرد و بحث شود و در لحظهء اثبات وجود خداوند واحد و يكتا جايي از اعراب ندارد
بعد از اثبات وجود خالق يگانه، ميرسيم به وجود شر.
شر از ديدگاه يك انسان شر است اما از ديدگاه خالق عاملي براي دگرديسي مخلوق بحساب مي آيد.
در مورد انسان، اين چيزها كه انسان نامش را شر ميگذارد، او را به اشكالي مترقي تر و بالاتر در مي آورند و اين فرآيند تا ابد براي ابناي بشر ادامه خواهد داشت و انتها ندارد
هيچ چيز از جنسي غير از خداوند در جهان نميتواند موجود باشد و اين موجودات كه از جنس خداوند هستند، همچو خود او جاودانه اند و او به حكم خلاقيت اين تكه هاي خودش را شكل ميدهد و اين شكل دهي را براي بينهايت مخلوقش انجام ميدهد و اين بدليل خلاقيت و طنازي بينهايت و مهرباني و فياضيتش است
اميدوارم شما ناباوران عزيز نيز از شر اين باگ بزرگ تاريخي رهايي پيدا كنيد و به آغوش مهربان خداوند پناه آوريد
منيت يا نفس ضعيف يا همان شيطان، توليد كنندهء اين باگ است
ناباوران خود شيطانهايي كوچك ميشوند كه ادعاي خدايي و استقلال را با كور كردن خردشان در مغزشان مينشانند

خداوند مهربان است و شما را نيز روزي توسط عاملي تغيير ميدهد تا به حقيقت آشنا گرديد

Aaaaas گفت...

با سلام خدمت دوستان در فرض مثال باید گفت خداوند هم مهربانه هم قهاره هم جبار خوب مسلما اون بچه گرسنه داره زجر میکشه و خداوند چون مهربانه و جبار هم هست جایی ( عالم اخرت ) تمام ظلمهایی که به اونا شده رو جبران می کنه و همچنین عاملینش رو مجازات این دنیا و خیر و شر اون برای اینه که فردا بنده و شما نگیم اگر من توی دنیا بودم فلان می کردم مثل دانش اموزی کهوضعیت درسیش برای معلم واضحه وای امتحان میگیره و بعد اونو رد می کنه تا دانش اموز نتونه بگه اگر من امتحان میدادم قبول میشدم

Unknown گفت...

دوستان عزیز من در تمام این صحبت‌ها جایگاه وجدان رو خالی دیدم، وجدانی در وجود تک تک انسانها قرار گرفته جنسش از چیه؟ چرا در زمان انجام کار بد این وجدان به درد میاد؟ چرا مامورین هیتلر انسانها رو با کلک به اتاق های گاز می بردن؟ آیا اونها نمیدونستند که دارن کار بدی انجام میدن؟ آیا این وجدانتان نبود که داشت بهشون تذکر میداد؟ آیا وقتی به یک نفر تجاوز میشه این عمل با خیال راحت انجام میشه، درست مثل زمانی که ما رابطه جنسی درست و سالم با هم بستر قانونی امان داریم؟ آیا در اوج اون لحضات جنون آمیز هم نمیدونیم که داریم کار غیر اخلاقی و شرورآنه ای رو انجام میدیم؟ آیا این فرق نمیکنه با لحظه ای که پلنگی گلوی آهویی زیبا رو دریده و با افتخار اون غذای گرم رو برای بچه هاش تکه و پاره میکنه؟ آیا باز میتوان وجود وجدان رو انکار کرد؟ آیا این وجدان همان خدایی نیست که از پوست و گوشت به ما نزدیک تره؟ آیا اگر ما معلول ذهنی به دنیا می آمدیم و حتی نمیتونستم ادرار خود را کنترل کنیم آیا آنوقت نیز برای عدم وجود خداوند دنبال دلیل و برهان می گشتیم؟ خداوندا تو را ندیدم اما برای اینکه وجدانم را به من دادی دوستت دارم.

ناشناس گفت...

احسنت.

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 وبلاگ شخصی داریوش رهازاد.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده