
آقای فينمن در سال 1918 متولد شده و در سال 1988 از دنيا رفته است. اين کتاب حاصل مصاحبه بی بی سی با او در سال 1982 بوده است، يعنی تقريبا اواخر عمر او. پس می توانيم نتيجه بگيريم که فينمن در اين کتاب بينشی که بعد از سالها تحقيق پيدا کرده است را با ما به اشتراک می گذارد.
در ابتدای کتاب فينمن از کودکيش صحبت می کند. می گويد پدرش او را روی پايش می نشانده و کتابهای اطلاعات عمومی را باهم می خواندند، مثل دائره المعارف بريتانيکا، نکته جالب اين بوده که پدرش سعی می کرده اطلاعات را برايش عملی کند، يعنی مثلا وقتی در کتاب می خواندند که تيروزوروس رکس (که يک دايناسور بوده) 25 متر قدش بوده است.
پدر توضيح می داده که يعنی اگر در خانه ما بود سرش تا پنجره اتاق زير شيروانی می رسيده، ولی نمی توانسته سرش را داخل کند، سرش بزرگتر از پنجره بوده. شايد درسی که از اين موضوع بتوان گرفت اين است که اگر به بچه به جای اطلاعات محض بی معنی اطلاعات ملموسی بدهيم که آنها را به فکر کردن وادارد، بيشتر به خلاق شدن آنها کمک کرده ايم.
فينمن تعريف می کند که با اين زيرکی که پدرش به خرج داده بود، قبل از اين که نام چيزها را ياد بگيرد خود آن چيز را ياد می گرفته است. او تعريف می کند، وقتی بچه بوده متوجه می شود که چرخ دستيش را که می کشد توپ داخل آن در شروع حرکت به ديواره پشتی می خورد و وقتی که توقف می کند به ديواره جلوئی. می گويد اين را برای پدرش تعريف کرده و پدرش به او گفته که اين اينترسی است. ولی مهم نيست که اسمش چيست مهم اين است که اين اصل را بدانی
اينجا درسی نهفته است. ما در نظام آموزش سعی می کنيم اسمها را بهکودکان بگوييم و فکر می کنيم اگر بچه ها اسمها را ياد گرفتند خود مطلب را هم ياد گرفتند. صبر و شکيبائی نداريم که بچه ها آزمايش کنند و خود متوجه اينرسی شوند، می خواهيم سريع اينرسی را سر کلاس بگوييم و زودتر کتاب درسی را تمام کنيم. برای همين کودکانی داريم که خوب تست می زنند ولی اگر بخواهند کاری عملی را به انجام برسانند ناتوان هستند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر